تاریک خانه
امروز بعد از چند هفته پر کار که داشتم درس می خوندم
بالاخره امتحانم رو خوب دادم و اومدم خونه و یکمی استراحت
کردم،بعد از کمی کشمکش و دعوا با یک نفر که بالاخره به
گذاشتن گوشی از طرف من خاتمه یافت تصمیم گرفتم برای اینکه
بعد از این همه کار و یه دعوای حسابی روحم آروم بگیره یه کتابی
بخونم.تصمیم گرفتم کتاب تاریکخانه از صادق هدایت رو بخونم.
بعد از اینکه خوندمش دیدم که بابا این کتاب هر چند که حجمش خیلی
کمه و 5 صفحه هستش ولی توی این 5 صفحه چیزای زیادی توش
گفته شده.خیلی چیزا
بالاخره امتحانم رو خوب دادم و اومدم خونه و یکمی استراحت
کردم،بعد از کمی کشمکش و دعوا با یک نفر که بالاخره به
گذاشتن گوشی از طرف من خاتمه یافت تصمیم گرفتم برای اینکه
بعد از این همه کار و یه دعوای حسابی روحم آروم بگیره یه کتابی
بخونم.تصمیم گرفتم کتاب تاریکخانه از صادق هدایت رو بخونم.
بعد از اینکه خوندمش دیدم که بابا این کتاب هر چند که حجمش خیلی
کمه و 5 صفحه هستش ولی توی این 5 صفحه چیزای زیادی توش
گفته شده.خیلی چیزا
من کلا از صادق هدایت خوشم میاد و شخصیتشو خیلی دوس دارم
قطعه ای از این کتاب که از زبان شخصیتی به نام میزبان هستش
به این مضمونه:
این تاریکی و روشنایی سرخ واسم لازمه،نمیتونم تو اطاقی بنشینم
که پشت سرم پنجره داشته باشه،مثه اینه که افکارم پراکنده میشه،
از روشنایی هم خوشم نمیاد.جلو آفتاب همه چی لوس و معمولی میشه.
ترس و تاریکی منشا زیبایی هستش:یه گربه روز جلو نور معمولیس،
اما شب تو تاریکی چشاش برق میزنه و موهاش می درخشه و
حرکاتش مرموز میشه،یه بته گل روزا رنجور و تار عنکبوت گرفتس،
شب مثل اینکه اسراری در اطرافش موج میزنه و معنی به خصوصی
به خودش میگیره.روشنایی همه چیرو بیدار و مواظب می کنه،در
تاریکی که هر زندگی و هر چیز معمولی یه حالت مرموز به خودش
می گیره،تمام ترس های گمشده بیدار میشن،در تاریکیه که آدم
می خوابه ولی گوشاش میشنوه،خود شخص بیداره و زندگی حقیقی
آنوقت شروع میشه.آدم از احتیاجات پست زندگی بی نیازه و عالم
معنوی رو سیر می کنه،چیزاییرو که هرگز به اونا پی نبرده به یاد میاره
قطعه ای از این کتاب که از زبان شخصیتی به نام میزبان هستش
به این مضمونه:
این تاریکی و روشنایی سرخ واسم لازمه،نمیتونم تو اطاقی بنشینم
که پشت سرم پنجره داشته باشه،مثه اینه که افکارم پراکنده میشه،
از روشنایی هم خوشم نمیاد.جلو آفتاب همه چی لوس و معمولی میشه.
ترس و تاریکی منشا زیبایی هستش:یه گربه روز جلو نور معمولیس،
اما شب تو تاریکی چشاش برق میزنه و موهاش می درخشه و
حرکاتش مرموز میشه،یه بته گل روزا رنجور و تار عنکبوت گرفتس،
شب مثل اینکه اسراری در اطرافش موج میزنه و معنی به خصوصی
به خودش میگیره.روشنایی همه چیرو بیدار و مواظب می کنه،در
تاریکی که هر زندگی و هر چیز معمولی یه حالت مرموز به خودش
می گیره،تمام ترس های گمشده بیدار میشن،در تاریکیه که آدم
می خوابه ولی گوشاش میشنوه،خود شخص بیداره و زندگی حقیقی
آنوقت شروع میشه.آدم از احتیاجات پست زندگی بی نیازه و عالم
معنوی رو سیر می کنه،چیزاییرو که هرگز به اونا پی نبرده به یاد میاره
این کتاب رو توصیه می کنم که حتما بخونین(البته ما کوچیکتر از این
حرفها هستیم)
در هر حال اگه از کتاب خوشتون اومده روی تاریک خونه کلیک کنین تا
کتاب الکترونیکی اونو دانلود کنین.این کتاب با نرم افراز آکروبات ریدر
باز میشه که برای دانلود این نرم افزار میتونین روی اسم نرم افزار کلیک
کنین.امیدوارم خوشتون بیاد
حرفها هستیم)
در هر حال اگه از کتاب خوشتون اومده روی تاریک خونه کلیک کنین تا
کتاب الکترونیکی اونو دانلود کنین.این کتاب با نرم افراز آکروبات ریدر
باز میشه که برای دانلود این نرم افزار میتونین روی اسم نرم افزار کلیک
کنین.امیدوارم خوشتون بیاد
3 Comments:
من این نوشتهی هدایت را نخواندهام. بخوانم به بینم چه میگوید هرچند نوشتههای هدایت را باید چند بار خواند تا متوجه شد و به مقصود نویسنده رسید
ايول ناصر خان
معرف كتاب شدي
دمت گرمو سرت خوش باد
منم مثل عمو اروند نخوندمش
اگه راه داد حتمن ازش پرينت ميگيرم
سرفراز بموني
سلام آقا ناصر
من نويسنده چارديواري ام ممنون از اينكه به چارديواري سر زدي
وبلاگت هم خيلي جالب
اما در مورد لينك بايد بگم يه وبلاگ مرده مثل چارديواري كه ارزش لينك كردن رو نداره.وبلاگها وقتي ميميرند كه مخاطبشون رو از دست ميدن .چارديواري خيلي وقته كه مرده.
در هر صورت ممنون
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
<< Home