2009/02/25

عمو خلیل

این قافله عمر عجب می گذرد
آغا مث اینکه همین دیروز بود،عمو خلیل واسمون روزنامه میاوردو داد میزد کیهان،کیهان؛البته شنیده بودم که دیگه کیهان نمیقروشه
همه چی به همین سادگی تموم شد،عمو خلیل بعد از شصت هفتاد سال روزنامه فروشی رفت تا یکم استراحت کنه،کسی که واسه پدرای مام روزنامه اورده بود و خودشم سواد خوندن یک کلمه شم نداشت تا تکه نانی بدست بیاره و به غفلت نخوره،من که از شنیدن خبر خیلی ناراحت شدم
الا دیگه عمو خلیل داره استراحت می کنه،خدا بیامرزتش،ولی نجوای کیهان کیهانش با تیتر خبرهایی که داد میزد تو گوش همه اهریا جا مونده،الان خدا میدونه که چفدر راحت شده،بیچاره تو دو روز زندگی سخت جونی کرده و با همه نا مهربانان مهربانی
ولی کاش منم روزی که سرمو زمین گذاشتم مث اون باشم،همه ازم راضی باشند و خوشنود،خودمم غم دنیارو نداشته باشم
عمو خلیل هنوزم می خندی،خنده ات تلخ بود،اما اگه دروغیم بود همیشه بر لب بود
ولی کاش قبل از اینکه می رفت مردم یک نمه از این کارایی که الان می کنن بهش اهمیت می دادن،آخه شنیدم خبر فوتشو توی روزنامه های اهرم نوشتن
خدا بیامرزتش

1 Comments:

Anonymous Anonymous said...

سلام
خوبی آقا ؟ خوشحالم که دوباره مینویسی

صادق اهری

9:49 PM, February 28, 2009  

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home